تماس با ما

کانون دانشجویی خیریه دستان مهر علی (ع) یک کانون دانشجویی فعال در دانشگاه علوم پزشکی شیراز می باشد که زیر نظر معاونت فرهنگی و دانشجویی این دانشگاه مشغول به فعالیت می باشد.

دفتر کانون : فارس – شیراز – خیابان مشیر فاطمی – ساختمان شماره ۲ دانشگاه علوم پزشکی شیراز – طبقه دوم – اتاق ۲۱۸

دفتر موسسه : شیراز – فرهنگ شهر ، کوچه ۲۱ – پلاک ۹

روزهای شنبه تا چهارشنبه به غیر از سه شنبه‌ها از ساعت ۸ تا ۱۲ صبح

شماره تماس: ۰۹۳۷۶۸۰۲۵۱۲

۰۷۱-۳۲۳۴۳۴۵۷

۰۷۱-۳۶۳۱۶۳۰۵

۶ comments

  1. سلام. می‌خواستم به بهانه‌ی خاطره‌ای مسئله‌ای را مطرح کنم. نمی‌دانستم عنوان این مسئله در کدام سایت بهتر و احتمالا مؤثرتر خواهد بود. شاید بد نباشد سایت کانون قسمتی را برای مطرح کردن این‌گونه مسائل در نظر بگیرد.
    دیروز به خاطر عمل جراحی که برادرم ـ در ادامه‌ی جراحی قطع پایش ـ داشت در بیمارستان بودیم. قبل از عمل، برادرم در اتاقی بستری شد که بیماران دیگری هم آن‌جا بودند. یکی از آن بیماران پسری نوجوان بود. پسری فعال و سرحال به نظر می‌رسید و چون هم سن و سال برادرم بود خیلی احساس می‌کردم که او هم مثل برادرم است و از عملی که در پیش داشت من هم نگران بودم. البته نمی‌دانستم چه عملی؟
    به خاطر نگرانی که از عمل برادرم داشتم با همراهان دیگر بیماران وارد گفتگو نشدم یعنی برایم مطرح کردن دوباره‌ی مسئله‌ی برادرم و آن‌چه از سر گذرانده بود، سخت بود و به خاطر همین ترجیح می‌دادم ارتباطی برقرار نکنم. برادرم را به اتاق عمل بردند و حدود یک دو ساعتی عملش طول کشید. از طرفی آن پسر نوجوان به همراه خواهرش در اتاق بودند و منتظر نوبت عملشان. و من به آن‌ها هم فکر می‌کردم.
    وقتی برادرم از اتاق عمل بیرون آمد و وارد اتاق بخش شد خندید و گفت خوب خوابیدم! این لحظه برای من خیلی شادی‌بخش و امیدبخش بود و گویی تمام خستگی و نگرانی‌هایم را با خود برد. از این‌که می‌دیدم برادرم ستیزی با عمل دوباره‌اش ندارد خوشحال شدم و خدارا شکر کردم.
    از طرفی برادر جدیدم هنوز منتظر بود و من همچنان نگرانش. دعا می‌کردم او هم بتواند مثل برادر من با درد و رنج بیماری‌ و عملش روبه‌رو شود. کمی بعد که می‌خواستم برای استراحت از بیمارستان خارج شوم از خواهرش پرسیدم مشکل شما چیست و برای چی این‌جا آمده‌اید؟ خواهرش گفت: برای جراحی بینی و ادامه داد این یک عمل اختیاری است …
    من گویی کوهی روی سرم خراب شد! سنگینی را در سینه‌ام احساس می‌کردم. نمی‌توانستم وجود دردی اختیاری و بیهوده را تحمل کنم. وقتی دردهای برادرم را به یاد می‌آوردم تحمل دیدن این‌گونه درد برایم سخت بود… خیلی دوست داشتم که با او (پسر نوجوان) صحبت کنم و نظرش را عوض کنم، دوست داشتم حتی می‌توانستم به او پیشنهاد بدهم که هزینه‌ی عملت را صرف کمک به کودکان کار و خیابان یا کودکان سرطانی بکن و بعد ببین خدا چطور زندگیت را و خودت را دگرگون می‌کند! اما احساسم این بود که الان برای چنین گفتگویی دیر است و شاید استرسش را زیاد کنم و کار درستی نباشد! حال بدی داشتم.
    یکی دو ساعت از بیمارستان بیرون رفتم و وقتی برگشتم او در اتاق عمل بود. تصور حال و احوال آن پسر بعد از عمل برایم خیلی سخت بود. این‌که او چطور سرزنده است و حالا با یک تصمیم بیهوده خود را در شرایطی قرار می‌دهد که به نظر من مثل جهنم است خیلی برایم عذاب‌آور بود. (منظورم وضعیت بعد از عمل بینی‌ است؛ نمی‌توانی راحت نفس بکشی، حرف بزنی و باید سرت را ثابت نگه داری و …)
    دوباره سراغ خواهرش رفتم و کمی بیشتر صحبت کردم. به خواهرش گفتم چرا نظرش را برای عمل عوض نکردید؟ این عمل ضروری نبود و از طرفی اصلا او احتیاج نداشت! خواهرش گفت: او خودش راضی به عمل نبوده و ما به زحمت راضی‌اش کردیم…
    این حرف مثل پوتکی بود که به سرم خورد. خواهرش چطور می‌توانست لحظه‌ی درد کشیدن برادرش را ببینید؟ دردی که اجباری در آن نیست… (البته نگرانی خواهرش را می‌دیدم)
    فکر می‌کردم ای کاش پیش از عمل با او حرف زده بودم.. شاید راضیش می‌کردم این کار را نکند… از خودم ناراحت شدم و احساس شرمندگی می‌کردم؛ به نظرم باید در حقش خواهری می‌کردم. می‌شد تجربیات زیادی در اختیار او قرار داد و به او در انتخاب مسیری دیگر و بهتر کمک کرد.
    ……………………………………………………………………
    این ماجرا دوباره مسائلی را برایم یادآوری کرد که به نظرم خیلی از ما با آن مواجهیم و بهتر است برایشان کاری کنیم. یکی از این مسائل نبود رابطه‌ای مفید با بیماران و همراهان بیمار (با هم) است. گاهی ما از در میان گذاشتن تجربیاتمان بخل می‌ورزیم و مأیوسیم از این‌که مایه‌ی امید هم باشیم. در حالی که ایجاد رابطه، گفتگو و گفتن خاطرات مفید می‌تواند راهی تازه پیش رویمان باز کند. اتفاقات زندگی ما کوچک نیستند ما کوچکشان می‌کنیم! باید به ایجاد چنین فضایی کمک کنیم.
    از طرفی دیگر در این مورد خاص (جراحی بینی از جهت زیبایی) فکر می‌کنم باید با کسانی که این کار را انجام دادند صحبت کرد. (در مورد دردها و احساس‌هایی که ساعت‌های بعد از عمل داشتند و احساس‌های اکنونشان). من فکر می‌کنم آن‌ها زیادی پشت صحنه را قایم می‌کنند و دیگران را در جریان مسائل بعد از عمل قرار نمی‌دهند.
    نسبت به دردشان چه احساسی داشتند؟ به خودشان چه می‌گفتند؟ چطور دوره‌ی بعد از عملشان را طی کردند؟ اصلاً برای چه عمل کردند آیا اکنون واقعاً محبوب‌تر و مفیدتر هستند؟!
    شاید جمع‌آوری چنین اطلاعاتی برای کسان دیگری که در معرض چنین تصمیمی هستند مفید باشد!
    عمل‌های زیبایی غیر ضروری اکنون زیاد شدند و شاید بتوانیم در این مورد کمکی به هم بکنیم. باید به هم یاد بدهیم که راه محبوب شدن و مفید بودن چیست و در این راه یکدیگر را یاری کنیم ان‌شاالله.

    اگر برای سایت کانون امکان دارد این نوشته را همین‌گونه در سایت مطرح کند.

  2. سلام. لطفا بخشی را برای خاطرات در رابطه با بیماری و مسائل مربوط به آن اختصاص دهید.

  3. فاطمه مهرعلی

    سلام.
    میخواستم بدونم فرم عضویت برای کارمندان علوم پزشکی در کانون وجود نداره؟

    • سلام
      چون کانون دانشجویی هست نمی تواند عضو غیر دانشجو داشته باشد , البته اگر مایل به همکاری باشید می توانید فرم همکاری را پر کرده و ارسال نمایید تا با شما در تماس باشیم.
      با تشکر از نیت خیر شما

  4. سلام
    بازارچه خیریه برگذار می کنید؟مایل هستم در زمینه فروش باهاتون همکاری کنم

  5. سلام برای کسانیکه خارج از کشور هستند راهی وجود داره که بتوانند خودشان مستقیم به شما کمک مالی کنند؟

دیدگاهتان را بنویسید