بیایید قصه‌ی یک سرگذشت را بخوانیم … (قصه‌ی شماره‌ یک)

قصه یک سرگذشت…

بر آنیم  تا با یاری خداوند و کمک شما، «سرگذشت» کسانی را که به دلیل بیماری در شرایط سخت و پیچیده ای قرار دارند و سرنوشتی غمبار انتظارشان را می کشد، تغییر دهیم و با ارج نهادن به مهربانی و عدل «خانواده» ای پر مهر را بنا نهیم.
برای  ارتباط بیشتر با این «خانواده» سرگذشت هایی از این بیماران را برایتان روایت می کنیم تا آنها را زنده تر بیابیم و حمایت از  آنها را پر معناتر.

 

..پسر دوم خانواده بود و با خانواده اش در یکی از روستاهای فارس زندگی می کردند. پدرشان سالها پیش فوت کرده بود و سه خواهر و برادر کوچکتر از خود داشت.
بعد از فوت پدر تنها کسی بود که توانایی کار کردن داشت. با اندک سرمایه ی باقی مانده بعد از فوت پدر، چند رأس گوسفند خریده بودند و امرار معاش می کردند تا اینکه…
یک روز که با موتور سیکلت برای خریدن دارو برای دامهای شان به شهر می رفت در راه تصادف کرد و پایش از ناحیه لگن، به سختی شکست. نزدیک یک ماه در بیمارستان بستری بود و چون خانواده از عهده هزینه ی عمل تعویض مفصل برنیامده بودند با پاهایی که حالا هم اندازه نبودند و می لنگیدند، از بیمارستان مرخص شد. 
حالا باید با عصا راه می رفت و عملا از کار افتاده شده بود .امرار معاش خانواده با مشکل مواجه شده بود و او نیز رفته رفته به افسردگی نزدیک می شد…

? «آقای ج» را یکی از دوستانمان در بهزیستی به کانون دستان مهر علی (ع) معرفی کردند.
برای ایشان در «طرح درخت زندگی» فراخوانی داده شد و پس از تامین هزینه مربوطه، سرانجام در بیمارستان چمران شیراز مورد عمل جراحی قرار گرفتند… .

? حالا دو سال از آن روزگار گذشته است.
«آقای ج» بر سر کارشان برگشته اند و شکر خدا به جز درد اندکی که با ایستادن طولانی برایشان پیش می آید مشکل دیگری ندارند و مشکلات مالی خانواده تا حد زیادی برطرف شده است.

☀️ و او از شرایط دشواری نجات یافت که ممکن بود رفته رفته، او و خانواده را در فقر و ناامیدی غرق کند…

تلفن تماس:

۰۹۳۰۵۵۳۲۹۸۴
 پنجشنبه و جمعه، ۲۰ الی ۲۲

 

دیدگاهتان را بنویسید