معرفی کتاب
عنوان:
نیمهی پنهان پزشک
ناشر: قطره
نویسنده: دنیل اُفری
مترجم: افروز معتمد
موضوع اصلی: روانشناسی
کلیدواژههای اصلی: رابطه پزشک و بیمار- همدلی- تجربهزیسته- شفقت

معرفی توسط: ناهید فروزنده- پزشک
کتاب نیمه پنهان پزشک که توسط دکتر دنیل اُفری نوشته شده است به تحلیل سوءتفاهمهای رایج در رابطهی پزشک و بیمار، شناساندن پزشکان و درونیاتشان، موانع پیشِ رویِ دانشجویان پزشکی و نحوهی نادرست آموزش آنها در محیطهای بیمارستانی پرداخته شده است.
این کتاب برای همهی افرادی که به نحوی با سیستم بهداشت و درمان سروکار دارند مناسب است. در فصلی از این کتاب به اهمیت احساسات پزشک در تمامی سطوح طبابت پرداخته شده است:
“… درک تأثیرات مثبت و منفی احساسات در تعامل میان پزشک و بیمار سهم مهمی در بهبود کیفیت مراقبتهای درمانی دارد هر بیماری شایستهی دریافت بهترین مراقبتهاست. آموختن، شناخت و هدایت مراتب احساسی ابزار مهمی هم برای بیمار و هم برای پزشک است.”
در تمامی فصول این کتاب تجربیات مستقیم یک پزشک از مواجهه با بیماران مختلف با شرایط خاص جسمی و روانی، نحوهی برخورد با آنها و چالشهای موجود دیده میشود.
به عنوان مثال تجربیات این پزشک را در ارتباط با بیماری به نام جولیا میبینیم که در فصلهای مختلف کتاب داستان این بیمار و دغدغههای پزشک برای معالجهی او در یک سیستم درمانی ناعادلانه روایت شده است:
“ما وظیفه داشتیم به او بگوییم با اینکه مشکل قلبی او با پیوند قلب درمانشدنی است اما اسم او نمیتواند در لیست پیوند قلب قرار گیرد، زیرا او مهاجر غیرقانونی است.”
دکتر اُفری به صورت جدی به مسئلهی همدلی و اهمیت آن در محیطهای درمانی پرداخته است:
“همدلی نیازمند آن است که با افکار بیمار هماهنگ باشید و بتوانید درک کنید چگونه حس بیماری به تار و پود زندگیاش گره خورده است در نهایت همدلی نیازمند این است که بتوانید تمام این حسها را به بیمار نشان دهید و درست همین جا است که پزشکان اغلب دچار لغزش میشوند ….[]دانشجویان در کسب احساس همدلی با موانع متعددی مواجهاند، واحدهای درسی پنهان، طنزهای اهانتبار، پیامهای ضد و نقیض رزیدنتها، خستگی و طبیعت دشوار کار طاقتفرسا و گاه همهی اینها. اینجاست که این سؤال مطرح میشود: آیا لازم است چنین باشد؟ به این معنی که آیا نظام طراحی شده برای آموزش پزشکان باید با عوامل از بین برندهی احساس همدلی همراه باشد؟”
در فصلی با عنوان سهم روزانهی پزشک از مرگ، به چالشهای پیشِ روی پزشکان و نحوهی روبرو شدن آنها با مرگ بیماران میپردازد:
“در یک بررسی مشخص شد که سوگ تأثیر عمیقی بر پزشکان سرطانشناسی داشت و در زندگی شخصی آنها هم نفوذ میکرد و توان آنها را کم میکرد پزشکی که در هفته با یک یا دو مرگ روبرو بود میگفت: دقیقا مثل حس فیزیکیِ حاصل از چرخ شدن است رهایی از این حس مدت زیادی زمان میبرد.”
در مثالی دیگر تجربهی یک متخصص اطفال از احیایِ نوزادی در وضعیت اضطراری آورده شده است:
“زمانی که ایوا شرایط احیای نوزاد را به مادرش گزارش میداد از تزریق به درون قلب نوزاد گفت و توضیح داد که با این کار علائم حیاتی نوزاد بازگشته است، اما عملکردهای عصبیاش احیاء نشدهاند. پاسخ دردناک مادر این بود: «اصلا چرا این کار را کردید؟». ایوا متوجه شد با این کار مادر را به یک عمر زندگی جهنمی و مراقبت از یک بدن نباتی که هرگز بهبود نمییافت، محکوم کرده بود. آرزو میکرد ای کاش گذاشته بود نوزاد جان بدهد.”
“به ظاهر دورهی رزیدنتی تمرینی است برای دفن کردن تجارب تکاندهنده در اعماق آگاهی. متأسفانه برای درک نحوهی تأثیر این دست تجربهها در درون رزیدنتها وقت کافی، محیط مناسب یا انرژی احساسی کافی وجود ندارد. قطعا محیط بیمارستان هم پذیرای گوش سپردن به این دست مسائل نیست.”
عناوین فصلهای دیگر این کتاب شامل شرمساری از تصمیم اشتباه، غرق در انبوه مسئولیتها و زیر ذرهبین قضاوت میباشد که در این فصلها داستانهایی از تجربیات دکتر اُفری و همکارانش آورده شده است.
این مطلب را با کسانی که مطالعه آن را برایشان مفید میدانید به اشتراک بگذارید